من برده

ساخت وبلاگ

خیلی بده کسی رو دوست داشته باشی که نباید. کسی که لیاقت اون حجم از علاقه و احساس رو نداشته باشه. کسی که براش فقط یه اسباب بازی یا یه مورد تمرینی بودی. ولی بدتر اینه که بر خلاف مغزت، قلبت اینارو نفهمه

من برده...
ما را در سایت من برده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluemoonfirelight بازدید : 94 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:48

حالم خوبه

گاهی میخندم گاهی اخم میکنم گاهی ماراحت میشم، از مزه ها لذت میبرم از موسیقی از رنگ ها، کتابها و چیزای دیگه تنها چیزی که این وسط درست نیست اینه که مدتیه هیچ حسی ندارم، هیچی و این عجیبه که حسی نداری و بخندی و کارای دیگه

کم کم دارم میترسم از این خلا

شبیه به اینه که توی روح خودت مچاله شده باشی

من برده...
ما را در سایت من برده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluemoonfirelight بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:48

اینجا کسی نمیاد نه؟میشه حرف زد بدون مسخره شدندلم براش تنگ شده. چن روز پیش دیدمش ینی یه ریسک بزرگ کردم و رفتم که ببینمش. روز خوبی بود حتی برای اولین بار سوار قایق شدیم و اولین عکسای دو نفرمونو گرفتیم. من برده...ادامه مطلب
ما را در سایت من برده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluemoonfirelight بازدید : 80 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:48

این روزا خیلی برام سخته...فشار روحی زیادی رومه و اعصاب نفس کشیدن رو هم ندارم. خیلی نیاز داشتم که یکی به صورت خودجوش بغلم کنه و بگه دوسم داره و دلش برام تنگ میشه و نگرانم میشه، بهم باور داره که از پس ه من برده...ادامه مطلب
ما را در سایت من برده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluemoonfirelight بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:48

اون تقریبا همه ایده آلهای من رو داره جز اینکه بهم نمیگه

من فقط میخوام بشنوم که براش مهمم البته اگر هستم

از اینکه فقط من اهمیت بدم خسته شدم. عجیبه که اون خودش گفت شرو کنیم و الان ازم فرار میکنه. شاید ترسونده باشمش یا بازم کسل کننده بوده باشم

البته بهش حق میدم کی به یکی مثل من اهمیت میده. س هم میگفت من فقط سو تفاهما رو بزرگ میکنم و مزاحم بقیه میشم

میخواستم نزارم کسی نزدیکم بیاد

شاید این فرق کنه...انگار نه

من برده...
ما را در سایت من برده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluemoonfirelight بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:48

شاید نقطه شروع ماجرا جایی باشه که نقش اصلی از همه و از خودش متنفر شد
لحظه ای که حس کرد توی این دنیا نه حق ناراضی بودن داره و نه حق ناراحت شدن؛ ارزش اینکه کسی بشینه و به حرفهاش گوش کنه یا یه پناهگاه آروم و امن داشته باشه که برای چند لحظه هم که شده از این دنیا جداش کنه
شاید اگر اونموقع کسی جلوی چشماش رو میگرفت و گوشهاش رو میبست، اون میتونست بهتر زندگی کنه
[ ] 

من برده...
ما را در سایت من برده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluemoonfirelight بازدید : 94 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 22:22

قسمت1 منی درونم هست که هنوز نمرده. هنوز نکشتمش. او هنوز میتواند در سکوت عشق بورزد. او هنوز  میتواند انتظار بکشد و اوهنوز میخواهد دوست داشته شود. اسمش را گذاشته ام آران. چیزی درباره معنی اش نمیدانم ولی من برده...ادامه مطلب
ما را در سایت من برده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluemoonfirelight بازدید : 101 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 22:22

خوب ظاهرا یکی از پناه گاه های با ارزشم رو دارم از دست میدم و با این حساب فقط این وبلاگ برام میمونه

الان از اینکه اینجا رو دارم خوشحالم

دنیایی که من ساخته و هیچکس جز خودم نمیتونه خرابش کنه

من برده...
ما را در سایت من برده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluemoonfirelight بازدید : 103 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 22:22

من به اشتباهم پی بردم و باباتش معذرت خواهی کردم. گرچه طول کشید ولی فاصله بین پی بردن به اشتباهم و عذر خواهیم زیاد نبود. الان دیگه نوبت اونه. فعلا میخوام صب کنم و ببینم متوجه اینکه چه آسیبی بهم زده و چ من برده...ادامه مطلب
ما را در سایت من برده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluemoonfirelight بازدید : 85 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 22:22

قسمت2 به یاد دارم لحظه ای را که آران مرد. آری به گمانی که روزگاری داشتم. روزهایی را به یاد دارم که همراهش عاشق بودم و هر لحظه از کوچک ترین توجهی لبریز از واژه میشدم. روزهای بعد و قبل ازتنهایی امروز فق من برده...ادامه مطلب
ما را در سایت من برده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bluemoonfirelight بازدید : 109 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 22:22